جامعه امروز ایران نیازمند فراگیری سوادهای مختلف است
«مسأله مدرسه» عنوان کتابی است که توسط دکتر نعمت ا… فاضلی، جامعهشناس و انسانشناس نوشته شده و بازتاب گستردهای در فضای فکری و رسانهای کشور داشته است. فاضلی در این کتاب به مسائل مختلف آموزش و پرورش ایران میپردازد و با رویکردی تاریخی، اجتماعی و فرهنگی، آنچه امروز در کلاسهای درس و مدارس با آن مواجهیم را توضیح میدهد و تحلیل میکند. وی در این کتاب، لایههای مختلف نظام آموزشی را یک به یک کنار میزند و به هر یک از کنشگرانِ آن به طور جداگانه و در ارتباط با هم میپردازد. مسأله سواد و سوادآموزی خصوصا از منظر انتقادی نیز از مباحث مهم کتاب است و فاضلی در سه فصل به طور جامع مسأله بیسوادی، کمسوادی و نیز جایگاه سواد انتقادی در جامعه امروز ایران را تحلیل و بررسی میکند. «آرمان ملی» برای نقد و تحلیل این کتاب و جایگاه مدرسه ومفهوم سواد در جامعه امروز ایران با دکتر فاضلی، نویسنده کتاب گفتوگو کرده که در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
چرا «مسأله مدرسه» به دغدغه شما تبدیل شد؟ مدرسه در عصر کنونی به چه میزان در زندگی افراد جامعه تأثیرگذار است و چه تفاوتهایی با گذشته کرده است؟
«مسأله مدرسه» روایتی است از زایش، رویش و دگردیسی نهاد مدرسه در ایران معاصر؛ ایرانی که از 150 سال پیش روند تکوین و توسعه آن آغاز شده و تا به امروز ادامه داشته است. در این روند مدرسه نیز مانند نهادهای مدرن دیگر؛ شهر، صنعت و ملت-دولتها، از ارکان اصلی جامعه معاصر ایران است. رسالت نهاد مدرسه جدید، خلق سوژه یا انسان متناسب با شرایط جامعه امروز است. سوژه یا انسان قرار است در نهاد مدرسه قابلیتها و تواناییهایی را کسب کند که بتواند با مقتضیات و موقعیتهای جامعه معاصر سازگار شود و بتواند از عهده تأمین نیازهای خود در جامعه برآید. اولین تواناییای که سوژه ایرانی در این زمینه نیاز دارد سواد است. این رسالت نیز برعهده نهاد مدرسه است. مطبوعات و رسانهها و بخشهای دیگر نیز در جامعه معاصر حضور دارند، اما هیچ کدام رسالت سوادآموزی به انسان امروز را برعهده ندارند و این رسالت برعهده نهاد مدرسه قرار دارد. به همین دلیل هنگام تحلیل نهاد مدرسه باید از رسالت اصلی آن یعنی نحوه سوادآموزی صحبت کنیم. اگر با این موضوع سراغ مدرسه برویم دو پرسش در مقابل ما قرار می گیرد. نخست اینکه سواد چیست و در چه شرایطی می توان مدرسه را در سوادآموزی موفق قلمداد کرد و دوم اینکه نهاد مدرسه مسأله سواد را چگونه میفهمد؟
سواد در عصر کنونی به چه معناست؟ سواد انسان امروز چه تفاوتهایی با مفهوم سواد در گذشته دارد؟
معنای سواد همان معنای سواد پایه یعنی توانایی خواندن و نوشتن است. شاید از ابتدا این موضوع پیش پا افتاده، سطحی و ساده به نظر برسد و در چارچوب کار با نظام نشانهای الفبایی در نظر گرفته شود. همین رویکرد که خواندن و نوشتن را سطحی و ساده میداند باعث شده این دو موضوع اهمیت خود را در جامعه ما از دست بدهد و موضوعی مهم قلمداد نشود. این در حالی است که خواندن و نوشتن تنها به معنای کار با الفبا و استفاده از آنها برای خواندن و نوشتن نیست. خواندن و نوشتن در عین حالی که دو روی یک سکه هستند، اما هر کدام مجموعه وسیعی از قابلیتها، شایستگیهای شناختی، عاطفی، رفتاری و فرهنگی را شامل میشوند. اگر این قابلیتها و تواناییهای مختلف ملاحظه نشوند دانش آموز باسواد نمیشود. انسان باسواد به تعبیر «فرانک فوردی» که در کتاب «قدرت خواندن» آن را تشریح میکند انسانی است که الگوی ارتباطیاش با جهان، الگویی مبتنی بر خوانایی و نویسایی است. خوانایی و نویسایی اموری مستقل و مجزا از اقتصاد، سیاست، فرهنگ و جامعه نیستند. امروزه میلیونها دانشآموز، دانشجو و دانش آموخته داریم که مهارت خواندن و نوشتن را میدانند، اما خوانا و نویسا نیستند. به تعبیر عمومیتر باسواد نیستند. الگوی آنها در زندگی فردی، اجتماعی، شغلی و به طور کلی زندگی، الگوی خوانایی و نویسایی نیست. خوانایی و نویسایی شیوهای از اندیشیدن است که در آن استدلال کردن، حجت آوردن، دقت کردن، بحث کردن و فهم جهان به شیوهای منظم و منطقی و در عین حال نقادانه انجام میشود. خوانایی و نویسایی عبارت است از ظرفیتهای وجودی که فرد از طریق آن میتواند مجموعه پیچیده زندگی شهری، کلانشهری و اقتصاد و سیاست و فرهنگ را تحلیل و فهم کند. خوانایی و نویسایی مجموعهای از قابلیتهای شناختی، عاطفی و اجتماعی است که امکان ارتباط خلاق و فعال را برای فرد فراهم میکند. سواد در معنایی که در جهان معاصر و مدرن شکل گرفت چیزی فراتر از مهارتهای فنی است که ما در زمینه استفاده از الفبا به کار میگیریم. سواد مفهومی است که برای توضیح بینش و منش انسان معاصر و مدرن به کار میرود. در چشمانداز سنتی و تاریخی ایرانیان نیز سواد به این شکل فهم میشد. این در حالی است که هنگامی که در جهان معاصر مفهوم سواد همگانی به معنای الزام به فراگیری سواد در جامعه برای همه افراد مطرح شد مفهوم سواد جایگاه تازهای پیدا میکند.
در چنین شرایطی مفهوم سواد چه تغییری پیدا میکند؟
در چنین تعریفی سواد در جایگاه فرهنگ عمومی یا دقیقتر فرهنگ مدرن قرار میگیرد. مدرسه جدید در ایران معاصر وظیفه فرهنگ را برعهده دارد. به همین دلیل در دوران مشروطه و پهلوی اول، معلمان را فرهنگیان و سازمان مدرسه را اداره فرهنگ نام گذاری کردهاند. فرهنگیان به معنای کسانی است که کار آنها خلق و گسترش فرهنگ در جامعه است. فرهنگ مفهومی است که ما برای توضیح شیوه زندگی معاصر به کار می بریم. هسته مرکزی فرهنگ نیز در مفهوم سواد نهفته است. سواد همان الگوی ارتباطی در جامعه جدید است. بوروکراسی یا نظام دیوان سالاری، نظامی مبتنی بر خط و سواد است. ادارات و سازمانها اعم از دولتی و مدنی یا هر شکل سازمان در جامعه امروز در مکاتبات و اسناد بر قانون مدون و مکتوب شده استوار است. زندگی فردی و خانوادگی ما نیز با مجموعههایی از خطوط و نشانههای مکتوب شکل گرفته است. شناسنامه، کارت ملی،کارت شناسایی و. . . نشان میدهد که سواد در جهان امروز چیزی فراتر از مهارت فرد برای کار با الفباست. سواد تار و پود تنیده بر سازمانها،نهادها و سامان اجتماعی جامعه است. اگر از این منظر به موضوع نگاه کنیم باسواد تنها به فرد اطلاق نمیشود، بلکه لازم است جامعه امروز جامعه باسواد شود. جامعه باسواد علاوه بر ارتباط شفاهی بر ارتباط مکتوب نیز تکیه دارد. مدرسه در هسته مرکزی جامعه معاصر قرار دارد.
قرار گرفتن مدرسه در هسته مرکزی جامعه معاصر با چه الزاماتی صورت میگیرد؟
مدرسه انسانی را پرورش میدهد که میتواند در جامعه باسواد زیست جمعی مکتوب و مبتنی بر سواد را تجربه کند. در جامعه باسواد ارتباطات خلاق،پیشرو و فعال وجود خواهد داشت. ژان ژاک روسو، پدر آموزش در جهان مدرن در کتابهای «امیل» و «قرارداد اجتماعی» از جمله نخستین اندیشمندانی بود که جایگاه آموزش و پرورش مدرن را برای انسان امروز توضیح داد. از دیدگاه روسو کاری که مدرسه و آموزش همگانی برعهده دارد پرورش شهروند بالغ است. شهروند بالغ به معنای به بلوغ رسیدن افراد از راه سواد است. البته روسو دولت را مسئول اصلی توسعه ، تأمین و حمایت نهاد مدرسه در جهان مدرن میداند. در ایران نیز با بروز مشروطه و دولت مدرن، نهاد مدرسه پدیدار شد. با وجود این به مرور زمان ما از اهمیت مدرسه در ایران غافل شدیم.
چه اتفاقی رخ داد که از نهاد مدرسه غافل شدیم؟
دولت مدرن در ایران یعنی دولت مشروطه، پهلوی و جمهوری اسلامی هر کدام مواجههای متفاوت با نهاد مدرسه داشتهاند. در سالهای مشروطه تا پهلوی اول به دلیل فقدان دولت قدرتمند متمرکز نهاد مدرسه در ایران نهاد مدنی بود که افراد خیر و پیشرو مانند میرزا حسن رشدیه، یحیی دولتآبادی و دیگران در سراسر ایران آن را گسترش داده و هدایت میکردند. در دولت پهلوی اول مدارس گسترش پیدا کردند و همچنان به دلیل فقدان سازو کار دیوان سالارانه تمرکزگرا نهاد مدرسه در راستای رسالت اصلی خود برای پرورش سوژه باسواد تا حدودی توانا بود. با وجود این، پس از پایان دوران پهلوی اول به دلیل گسترش دیوانسالاری متمرکز و احاطه دولت مرکزی بر جوانب آشکار و پنهان زندگی جمعی، مدرسه نیز از رسالت اصلی خود یعنی پرورش سوژه باسواد به تدریج فاصله گرفت. در این وضعیت به جای پرورش سوژه باسواد و شهروند بالغ وظیفه اصلی مدرسه منحرف شده و به پرورش سوژههای سربه راه، مطیع و منقاد در ایدئولوژی سیاسی رسمی تغییر پیدا کرد. اگرچه در زندگی مدنی شهروندان تلاش کردند تا الگوهای متفاوت و تازهای از مدرسه را خلق کنند. افرادی مانند احمد بیرشک و توران میرهادی تلاش کردند با خلق اشکال تازهای از مدرسه، متفاوت از الگوی مدرسه رسمی و فراگیر عمل کنند. حتی در بین گروههای مذهبی افرادی مانند عباسعلی اسلامی با تأسیس جامعه تعلیمات اسلامی مجموعه مدارس متفاوتی را ایجاد کردند. این مدارس که در آن زمان به مدارس ملی معروف بودند سهم کوچکی نسبت به مدارس دولتی داشتند. بحران مدرسه در ایران از زمانی شکل گرفت که مفهوم سواد به مهارتهای ساده کار با الفبا تقلیل یافت و هم مفهوم ساده شده نیز کم کم به حاشیه رانده شد.
رویکرد جمهوری اسلامی نسبت به حکومت پهلوی در موضوع مدرسه چه تفاوتهایی دارد؟
از دیدگاه حکومت در دوران پسا انقلاب، مدرسه دستگاه ایدئولوژیک است که هدف آن جامعه پذیری سیاسی و ایدئولوژیک نسل جدید برای تحقق آرمانهای دینی و سیاسی است. در مدارس دوران پسا انقلاب اگر چه اشکال جدیدی از مدارس اعم از غیرانتفاعی و مدارسی که تاحدودی متفاوت از مدارس دولتی بودند ظاهر شدند و به تدریج نیز گسترش یافتند، اما بیش از85 درصد مدارس کشور تحت الگوی متمرکز دولتی سازماندهی و هدایت میشوند. حتی مدارس غیرانتفاعی و نیمه مستقل نیز ناگزیر از تبعیت از اصول رسمی هستند. در چارچوب مدرسه پسا انقلاب، خوانایی و نویسایی اگرچه ظاهرا پذیرفته شده است، اما برآیند واقعی آموزش و پرورش خوانا و نویسا کردن شهروندان و نسل جدید نیست. در دوران پساانقلاب اگرچه مدرسه فراز و نشیبهایی داشته است و سیاست آموزشی دولتهای مختلف تفاوتهایی دارند، اما رویکرد اصلی همچنان تغییر نکرده است.
دولتها در دوران پسا انقلاب در زمینه توجه به مدرسه چه تفاوتهایی داشتند؟
در دولت اصلاحات و اعتدال گرای حسن روحانی نگاه به مدرسه با دولت احمدی نژاد تفاوت داشته است. با وجود این، تفاوتها در مجموع عمیق،گسترده و پایدار نبودهاند که بتواند نهاد مدرسه به عنوان نهاد پرورش شهروند بالغ و سوژه خوانا و نویسا را در جامعه ایران تحقق ببخشد. نکتهای که وجود دارد این است که در بستر جامعه امروز ایران که مجموعه تحولات تکنولوژیک، رسانهای، ارتباطی، فرآیندهای جهانی شدن و تحولات مختلف سیاسی و فرهنگی رخ داده، جامعه بیشتر از گذشته درگیر مقوله سواد شده است. جامعه امروز ایران نیازمند فراگیری سوادهای مختلف است. سواد هنری، سواد شهری، سواد اجتماعی، سواد عاطفی، سواد رسانهای و. . . نیاز امروز جامعه ایران است. امروز بیش از 50 نوع سواد در جوامع مختلف شکل گرفته است. به همین دلیل نیز سواد برای انسان امروز برای مواجهه با مسائل پیچیده زندگی جمعی و جهانی حائز اهمیت است.